نقش روحانیت در مبارزه با فرقه بهائیت
نگاه مرجعیت شیعه به بهائیت بعد از شهریور 1320 یک نگاه دینمدارانه بود . اینها گروهی بدعتگذار و دینساز بودند که هدفشان به گفتهی مرحوم بدلا ، سست کردن عقاید جوانان بوده و در اصل ، این فرقه برای تضعیف دین اسلام پیریزی شده بود و مکتب آنها بر هیچ بنیادی استوار نبود. افزون بر وابستگی آنها به بیگانگان و قدرتمند شدن تدریجی آنان در ایران ، بیم آن میرفت که بر مؤمنان سلطه یابند ؛ لذا روحانیت در همان حال با بابیت و بهائیت مخالف بود .
در ماجرای نفوذ بهائیان ، دستهای استعمار به خصوص آمریکا نمایان بود و آیتالله بروجردی از نفوذ سریع و گستردهی بهائیان با ورود دکتر ایادی به عنوان طبیب مخصوص شاه در رأس حکومت ، احساس خطر مینمود و ملاحظه میکرد که چگونه بابیان و بهائیان رگ و ریشهی حکومت اسلامی را به دست میگیرند .
ایشان حتی زمانی که در بروجرد حضور داشتند ، شاهد فعالیت بهائیان بودند ؛ ابتدا سعی کردند از راه قانونی جلوی اقدامات آنها را بگیرند و چون با کارشکنی دولتمردان مواجه شدند ، ناچار به عنوان اعتراض ، شهر را ترک گفتند و به دنبال آن ، مردم شهر به هیجان آمدند . در این هنگام ، دولت احساس خطر کرد و فورا مقدمات بازگشت ایشان را فراهم نمود و طی یک اقدام فوری ، محافل علنی بهائی را تعطیل و ممنوع اعلام کرد و افراد وابسته به آنها را از ادارات دولتی اخراج نمود . پس از آن آیتالله مورد استقبال پر شور مردم قرار گرفتند و وارد شهر شدند .
بهائیان در ایران محافلی را تشکیل میدادند و از رهبرشان در عکای اسرائیل پیروی میکردند . آنان در یکی از اعلامیهها به محافل بهائی دیگر اعلام کردند که برای وصول به سرمنزل مقصود ، در این چند ماه باقی مانده از آخرین سال قرن اول دورهی بهائیت ، باید با همتی بینظیر و فعالیتی بی مثیل مراحل باقیه را پیمود و در این راه نهایت جدیت و مداومت را نمود ، تا دستور مطلع مقدس به نحو اکمل و اتم اجرا و تنفیذ گردد .
گسترش فعالیت بهائیها و نفوذ آنان در دستگاهها و ادارات دولتی ، سبب شد که مردم شهرهای مختلف با ارسال نامهها و تلگرافها ، مقامات دولتی و علمای تهران و شهرستانها را از این وضع آگاه سازند و شکایات خود را به گوش آنان برسانند .
مرحوم فلسفی ، واعظ شهیر ، در انتقاد از شاه از اینکه یک بهائی به نام « ایادی » را به عنوان طبیب مخصوص خود انتخاب کرده بود ، در مسجد شاه با صراحت گفت : « اعلیحضرت ! مملکت این همه طبیب مسلمان دارد . مردم ناراحت هستند از اینکه یک بهائی طبیب مخصوص شماست . او را عوض کنید » . ولی شاه او را تغییر نداد و حتی از حرفهای آقای فلسفی ناراحت شد ، و گفت : « اینها چه کار به طبیب من دارند ؟ »
همین طبیب بهائی ، با نفوذترین فرد دربار و به تدریج با نفوذترین فرد کشور شد و برای خود در حدود 80 شغل ایجاد کرد و حتی دادن بسیاری از مقامات و درجات به دست وی صورت میگرفت . ایادی در دوران نخستوزیری هویدا تا توانست وزیر بهائی وارد کابینه کرد و این وزرا بدون اجازهی وی هیچ کاری نمیکردند. به نحوی میتوان گفت که سلطان واقعی ایران یک بهائی بود و در زمان وی ، بهائیها مشاغل مهمی داشتند و در ایران بهائی بیکار وجود نداشت و جمعیت آنها در ایران در زمان ایادی به سه برابر رسید . حسین فردوست که خود یک درباری بود ، میگوید : « من که در دربار بودم ، نمیدانستم که آیا شاه بر ایران سلطنت میکند یا ایادی ؟ او بهائیها را در همه جا گمارده و بر مردم مسلط کرده بود » . بسیاری از بهائیها در [شناسنامهشان] در مقابل مذهب مینوشتند « مسلمان » ؛ در حالی که بهائی بودند . در واقع ایادی مهمترین مهرهی بیگانه و جاسوس انگلیس و سپس آمریکا بود .
نامههای زیادی به دست آیتالله بروجردی میرسید که از گسترش فعالیت بهائیان حکایت داشتند . مردم به اطلاع ایشان میرساندند که فلان فرماندار و یا رئیس فلان اداره بهائی هستند و چهها که نمیکنند . این گونه شکایات و نامهها آیتالله را بر آن داشت که به صورت جدی وارد صحنهی مبارزه با بهائیان شود .
آیتالله در سال 1329 طی نامهای به آقای فلسفی اعلام کردند که با نخستوزیر ، رزمآرا ، ملاقات کند و به دنبال شکایت مردم الیگودرز جلوی فعالیت بهائیان را بگیرد .
بهائیان در شهرهای مختلف دست به اقداماتی زدند ؛ از جمله در یکی از دهات یزد ، بهائیها چند نفر از مسلمانان را به قتل رساندند . آیتالله بروجردی در این باره اقدام کردند که قاتلین محاکمه و مجازات شوند . این واقعه سبب شد که مردم به فکر کشتن سران بهائی بیفتند و دکتر برجیس یهودی بهائی شده را در کاشان کشتند .
در سیزدهم دی ماه 1328 در ابرقو چند نفر بهائی شبانه به خانهی پیرزنی شیعی که بر اعتقادات خود پای میفشرد ، حمله کردند و شش نفر را به طرر فجیعی به قتل رساندند . جرم این پیرزن این بود که به بهائیها فحاشی کرده و نیز در مساجد و مجالسی که وعاظ مشغول موعظه بودند ، در پای منبر با صدای بلند فریاد زده بود که عباس افندی و سران بهائی را لعن کنید .
در سروستان محلی وجود داشت که عدهای از مردم آن بهائی بودند . البته مسلمانان آنجا کمتر از بهائیها نبودند ، ولی به قدری بین آنها اختلاف وجود داشت که حاضر میشدند برای سرکوب همدیگر از بهائیان کمک بگیرند و با آنها همکاری کنند . در یکی از روزهای سال 1329 در ماه مبارک رمضان ، محمدحسین ارسنجانی برای تبلیغ به سروستان رفت و اوضاع متشنج آنجا را دید و خود عینا مشاهده کرد زمانی که مردم مشغول عزاداری در مسجد بودند ، یک عده ریختند توی مسجد و به مردم اهانت کردند و حتی بهائیها چاه حمام مسجد را پر کردند . روزی زن کدخدا شمسالدین ، توی حمام مشغول استحمام بود اینها به حمام زنانه هجوم بردند و زن کدخدا را لخت و عریان از حمام بیرون کشیدند .
طی سالهای 1325 به بعد ، از شهرهای مختلف دربارهی نفوذ بهائیها ، سیل شکایتها به دست آیتالله بروجردی و مسئولان دولتی میرسید . آیتالله بروجردی با دادن تذکراتی به دولتهای وقت کوشیدند تا از نفوذ بهائیها جلوگیری کنند . در 28 شهریور 1328 ضمن نامهای به آقای فلسفی نوشتند : « ایجاد نفوذ و تقویت این فرقه از روی عمد و قصد است نه خطا و سهو و تظاهراتی که نادرا [از سوی دولت] مشاهده میشود ، علیه آنها ، فقط و فقط تظاهر و اغفال است نه حقیقت و این دستگاه یا آلت صرف و متحرک و بدون اراده و اختیار است یا به غلط مصلحت مملکت را در تقویت و موافقت منویات اینها تشخیص داده ، یا مصلحت شخصیهی خود را بر مصلحت مملکت ترجیح میدهد . به هر تقدیر مذاکرات در این موضوعات را لغو و بیهوده میبینم ؛ لذا ابدا در این موضوعات و غیر این موضوعات مطلبی ندارم » .
به هر حال فعالیتهای بهائیها و بیتوجهی دولتهای وقت و شخص شاه به این مسئله آیتالله را ناراحت و متأثر کرد و در سال 1333 طی نامهای دیگر از آقای فلسفی خواستند با شاه ملاقات کند و اعتراض و گلهمندی آیتالله را از وضعیت بهائیان به اطلاع او برساند .
رفتارهای نادرست بهائیان و تبلیغ و ترویج بهائیت در ایران و نیز نفوذ آنان در دستگاههای دولتی موجی از حساسیت و مخالفت را بین مردم برانگیخت و مردم با ایمان با طومارهایی بار دیگر آیتالله بروجردی را در یک فشار شدید افکار عمومی قرار دادند . آیتالله بروجردی ابتدا سعی کردند از طریق دولتهای وقت و ارسال نامه به وسیلهی آقای فلسفی خطر بهائیان را گوشزد کنند ؛ ولی تذکر آیتالله اثر نکرد . پس از رزمآرا ، مصدق به نخستوزیری رسید و آقای فلسفی پیام آیتالله را دربارهی فعالیت بهائیان به وی اعلام کرد و گفت : « شما رئیس دولت اسلامی هستید و الان بهائیها در شهرستانها فعال هستند و مشکلاتی را برای مردم مسلمان ایجاد کردهاند ؛ لذا مرتبا نامههایی از آنان به عنوان شکایات به آیتالله بروجردی میرسد . ایشان لازم دانستند که شما در این باره اقدام بفرمایید » . دکتر مصدق به گونهی تمسخرآمیزی ، قاه قاه و با صدای بلند خندید و گفت : « آقای فلسفی از نظر من مسلمان و بهائی فرقی ندارد . همه از یک ملت و ایرانی هستند ».
با توجه به اینکه اقدامات آیتالله بروجردی به جایی نرسید ، آقای فلسفی در سال 1334 به ایشان عرض کرد : « آیا شما موافق هستید مسئلهی بهائیها را در سخنرانیهایی که در مسجد شاه ایراد میکنم و به طور مستقیم از رادیو پخش میشود ، تعقیب کنم ؟ » ایشان فکری کردند و فرمودند : « اگر بگوئید خوب است . حالا که مقامات گوش نمیدهند ، اقلا بهائیها در برابر افکار عمومی کوبیده شوند »
آیتالله به آقای فلسفی گفتند : « قبلا این موضوع را به شاه بگویید که بعدا مستمسک به دست او نیاید که کارشکنی و پخش سخنرانی را از رادیو قطع کند » بعد از مدتی آقای فلسفی شاه را در جریان مسئلهی نفوذ بهائیان قرار داد و شاه هم گفت : « بروید بگوئید »
آقای فلسفی موضوع را به وعاظ تهران نیز اعلام کرد که در مساجد و در ماه رمضان علیه بهائیان دست به تبلیغ بزنند . ماه رمضان فرا رسید و موضوع مبارزه علیه بهائیان در رأس کلیهی مطالب وعاظ و روحانیون قرار گرفت . هماهنگی روحانیون در مبارزه علیه بهائیها و به خصوص پخش مستقیم اظهارات آقای فلسفی از رادیو ، کم کم افکار و اذهان عمومی را به خود جلب کرد و در مدت کوتاهی کلیهی مسائل سیاسی و وقایع جاری کشور را تحتالشعاع قرار داد . آیتالله بروجردی در مصاحبهای با روزنامهی کیهان ، نقطه نظرات خود را دربارهی بهائیان چنین اعلام کردند :
1- در جریان مبارزه با بهاییها نظم و آرامش در سراسر کشور برقرار شود .
2- باید حظیره القدس را ویران کرد و ساختمان جدید در تصرف انجمن خیریه باشد .
3- کلیهی بهائیان از ادارات دولتی و بنگاههای ملی هر چه زودتر طرد شوند و دولت از مجلس بخواهد که طرحی را از مجلس بگذرانند که تمام بهائیان از کشور خارج شوند .
با وجود سفارشات آیتالله بروجردی و روحانیون مبنی بر ایجاد نظم و آرامش ، مردم که از جسارتها و خصومتهای بهائیها به تنگ آمده بودند ، بسیاری از محافل بهائی را تخریب و در تهران نیز مرکز بهائیان به نام « حظیره القدس » را تصرف کردند .
سرانجام با فشارهای مردمی ، شاه طی اعلامیهای اظهار داشت : « چون تظاهرات و تبلیغات فرقهی بهائی موجب تحریک احساسات عمومی شده است ، لذا به منظور حفظ نظم و انتظامات عمومی ، دستور داده شد قوای انتظامی ، مراکز این فرقه را که حظیره القدس نامیده میشود اشغال نمایند که از هر گونه پیشامدهای احتمالی جلوگیری شود . اینک فرمانداری نظامی شهرستان تهران از همهی هم میهنان عزیز انتظار دارد در این مورد نیز مراعات نظم عمومی را نموده و از هر گونه تظاهرات و حرکات خودسرانه که مخل انتظامات عمومی است، جدا بپرهیزند و یقین داشته باشند که دولت در اجرای منویات اعلیحضرت همایونی شاهنشاهی به احساسات و تمایلات مردم توجه داشته و همواره در اندیشهی آسایش و بر آوردن نیازهای عمومی است »
آیتالله بروجردی از تلاشهای آقای فلسفی به خاطر مبارزه با بهائیان ابراز شادمانی و بر ادامهی مبارزه و مقابله با آنها تأکید کردند.
به دنبال بسته شدن حظیره القدس و شدت یافتن مبارزات روحانیت علیه بهائیها سیل نامهها در حمایت از این مبارزات سرازیر شد؛ به طوری که روزی تقریبا بیست نامه و تلگراف میرسید و آقای فلسفی روزی چهار ساعت از وقت خود را صرف مطالعهی آنها میکرد .
آیتالله بهبهانی هم طی تلگرافی به شاه از اقدام وی برای بستن حظیره القدس تشکر کرد و نیز طی تلگرافی به آیتالله بروجردی ، آن روز را برای مردم عید دانست و به ایشان تبریک گفت .
آیتالله آقا سید عبدالهادی شیرازی از نجف در تأیید مبارزات آیتالله بروجردی اعلامیهای صادر کرد که آقای فلسفی آن را در منبر قرائت نمود . از سراسر ایران طومارهایی ارسال شد که بزرگترین آنها طوماری بود که از کرمانشاه رسید و شصت – هفتاد هزار نفر آن را امضا کرده بودند.
با همهی این تبریک و تشکرها ، بر اثر نفوذ بهائیان در کنگرهی آمریکا ، شاه تحت فشار قرار گرفت و مصمم شد مانع از سخنرانی آقای فلسفی شود . از طرف شاه ، سرلشکر علوی و سرتیپ بختیار نزد آقای فلسفی آمدند و پیام شاه را مبنی بر خودداری از سخنرانی به وی ابلاغ کردند و گفتند : « آقای فلسفی ! ما الان حضور اعلیحضرت بودیم . امر فرمودند که ما دو نفر با هم اینجا بیاییم و به شما ابلاغ کنیم که از امروز به بعد دیگر دربارهی بهائیان صحبت نکنید » .
آقای فلسفی در جواب گفت : « این به مصلحت نیست » و چهار پیشنهاد داد ؛ 1- اول اینکه پخش سخنرانی مرا از رادیو متوقف کنید . 2- الان مرا بگیرید و زندانی کنید . 3- روی منبر بگویم امروز سرلشکر علوی و تیمسار بختیار به منزل من آمدهاند و از طرف اعلیحضرت پیام آوردهاند که دیگر دربارهی بهائیان حرفی نزنم . 4- صحبتهایم را به همان سبک ادامه دهم .
آن دو نفر پیشنهادات آقای فلسفی را نپذیرفتند و گفتند : « به اعلیحضرت توهین میشود » . آقای فلسفی در جواب گفت : « اگر بگویم اعلیحضرت گفته ، به ایشان توهین میشود ، اما اگر اسلام ، مسلمانان ، آیتالله بروجردی و من مورد اهانت واقع شویم مانعی ندارد ؟ » و مذاکره بدون نتیجه قطع شد و فلسفی به سخنرانی خود علیه بهاییان تا آخر ماه رمضان ادامه داد .
در همین زمان طرحی توسط عدهای از نمایندگان مجلس تهیه شده و به موجب آن ، این فرقهی ضاله ، غیرقانونی اعلام شد و بنا شد پیروان آن از ادارات اخراج شوند ، اما دولت پیشدستی و علم بخشنامهای صادر کرد و برای توضیح در مجلس حاضر شد و اعلام کرد که دولت برای جلوگیری از فعالیتهای مضرهی این دستهها ، قوانین کافی در دست دارد و میتوانیم این کار را به نحو احسن انجام دهیم . سید احمد صفایی هم پیام آیتالله بروجردی را مطرح کرد و عدهای از نمایندگان گفتند : « فرقهی بهائی غیرقانونی است و احتیاجی به قانون ندارد »
مبارزه با بهائیان به دلیل کارشکنیهای دولت و همچنین سرسپردگی شاه به قدرتهای اروپایی و آمریکایی که حامیان اصلی بهائیان بودند ؛ به آن مقصد اصلی که منظور نظر بود ، نرسید. اما آثاری به همراه داشت. از جمله اینکه از تبلیغات آنها کاسته شد و بسیاری از مسلمانان که با تحریک مالی تظاهر میکردند بهائی هستند ، توبه کردند و نیز تعدادی از بهائیان از کشور خارج شدند . ایادی هم به مدت 9 ماه به ایتالیا رفت و امید بهائیان به پیروزی ، با شکست مواجه شد ؛ اما آنچه نفوذ بهائیان را در ایران از بین برد ، پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در سال 1357 به رهبری امام خمینی (ره) بود ؛ ایشان قدرت عوامل آمریکایی و صهیونیستی را از بین برد و آنان را متواری کرد و حکومت اسلامی را برای ایران به ارمغان آوردند .
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ماه هاشمیان
وقتی مغازه دار یهودی با «سلام» مرجع تقلید مسلمان شد
فتنه های قبل از ظهور از زبان امیر المومنین ( ع )
نگاه عارفانه به قبل از موت
حکم ازدواج با محارم در بهائیت چیست؟
نقش روحانیت در مبارزه با فرقه بهائیت
بالاتر از ملاقات با امام زمان(عج)
عواملی که باعث ترس از مرگ می شوند!
ثواب روزه ماه رجب
[عناوین آرشیوشده]