1. هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.
2.زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
3.اگر غلام خانهزادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.
4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.
5.موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.
6.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.
7.تربت، دفع بلا میکند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت میشود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور میکند.
8.هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصهدار که میشوید، گویا بدنتان چین میخورد و استغفار که میکنید، این چین ها باز می شود.
9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.
10.با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.
11.خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.
12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.
13.ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دههی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله
14.دل های مؤمنین که به هم وصل میشود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است...شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند."
15.هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در "الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه "الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند.
چرا آیت الله طالقانی روی صندلی مجلس نمی نشست ؟ + عکس

در فاصله تنفس جلسه اول و دوم، بسیاری از نمایندگان و علما و روحانیون عضو مجلس دور تا دور طالقانی روی زمین نشستند و به بحث پرداختند.

در این حین وقتی آیتالله بهشتی از ایشان خواستند که در صورت امکان برای جلوگیری از سوء تعبیر طبق آییننامه بر جایگاه خود بنشینند، طالقانی جواب داد: «قبلا به من گفتند که این کار خلاف آییننامه است و من جواب دادم که جریمه آن را هر چه هست، میدهم. من دوست داشتم به جای این کاخ در مسجد جلسات را برگزار میکردیم ... وقتی میگوییم که مسجد جای همهگونه جلسات بحث و بررسی و تصمیمگیریهای سیاسی و نظامی است چرا خودمان رعایت نمیکنیم؟»

هر چند که طالقانی تا زمانی که در قید حیات بود از 14 جلسه مجلس تنها در پنج جلسه به طور کامل شرکت کرد و در سه جلسه نیز با تاخیر حاضر شد و در اکثر ساعات حضور نیز بیشتر در حال تفکر و سکوت و نگرانی روی زمین مینشست، با این وجود تاثیر و سهم طالقانی در بررسی قانون اساسی جمهوری اسلامی در تاریخ انقلاب اسلامی و در همین ساعاتی که حضور داشت، فراموشنشدنی و ماندگار است.
پای سخنان ابوذر
در روایت آمده: وقتى ابوذر غفارى به مکه مکرمه آمد کنار درب بیت اللّه ایستاد و از مردمى که از اطراف ممالک اسلامى به حج آمده بودند دعوت کرد براى شنیدن سخنان او اجتماع کنند.
پس از اجتماع مردم فرمود: اى مردم! مىدانید که من جُندبِ غفارى هستم و نسبت به شما خیرخواه و مهربانم. اى مردم! هرگاه یکى از شما اراده سفر کند، همانا از زاد و توشه آن قدر بردارد که در آن سفر به آن محتاج و نیازمند است و از برداشتن زاد و راحله و بردن با خود هیچ چارهاى ندارد، هرگاه امر سفر دنیا که خیلى معمولى است چنین باشد، پس برداشتن زاد و توشه براى سفر آخرت سزاوارتر است!
مردى در میان جمعیت گفت: ابوذر! ما را به زاد و توشه سفر آخرت راهنمایى کن.
فرمود: براى دفع رنج روز نشور، روزه بگیرید و براى عظائم امور، حج واقعى گذارید و براى برطرف کردن وحشت قبر، در دل شب دو رکعت نماز خالص براى حضرت رب به جاى آورید.
به امید اینکه آقا ما را هم در قنوت نماز شب دعا فرمایند.
عظمت شب قدر اقتضا میکند که از خداوند بهترین چیز را طلب کنیم؛ پیامبر اکرم (ص) در جواب کسی که سئوال کرد اگر شب قدر را درک کردم از خدا چه بخواهم؟ فرمود: عافیت.
تقدیر و سرنوشت من به دست توست، تویی که خوب و بد روزگار را برایم رقم میزنی، امشب که مقدرات یکساله بندگانت را رقم میزنی، نگاهت را از من دریغ مدار به شفاعت قرآن از تو میخواهم مرا از شر شیطان درونم برهانی و با روحی پاک و جسمی بدون گناه در مسیر هدایت قرار دهی.
قدر یعنی تقدیر و اندازهگیری
مراد از قدر، تقدیر و اندازهگیری است و شب قدر، شب اندازهگیری است و خداوند متعال در این شب حوادث یک سال را تقدیر میکند و زندگی، مرگ، رزق، سعادت و شقاوت انسانها و اموری از این قبیل در این شب مقدر میشود.
عضو هیئت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس قم گفت: بر اساس مشهورترین تفاسیر و آنگونه که از آیات و روایات استفاده میشود مقدرات انسان برای یکسال در این شب اندازهگیری شده و سرنوشت تک تک افراد تعیین میشود.
حجتالاسلام محمدمهدی نادری با بیان اینکه تعیین سرنوشت در این شب به معنای سلب اختیار از انسان نیست، ادامه داد: در این شب سرنوشت در سال آینده و میزان نعمت، رنج، مصیبت و ... انسان معلوم خواهد شد.
وی مفهوم دیگری از آیات و روایات در خصوص شب قدر را به ارزش و عظمتی دانست که کسی جز خداوند آن را نمیداند.
نادری همچنین ادامه داد: برداشت دیگر از آیات و روایات که البته احتمال آن ضعیف است اینکه شب قدر به معنای اندازهگیری نیست بلکه به معنای ارزشی است که با هیچ ساعت دیگری قابل مقایسه نیست.
عضو هیت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی افزود: میزان ارزش انسان در شب قدر توسط اعمال خود انسان که در سال گذشته انجام داده تعیین میشود.
نقش انسان در شب قدر
کسانی که اهل مناجات در شب قدر هستند نقش خود را بهخوبی دریافتهاند و گاهی این حالات چنان تاثیرگذار است که در همه افکار و اخلاق و رفتار شخص نمود پیدا میکند.
اگر معنویاتی که در شب قدر نصیب انسان شده هیچ ارتباطی با حالات او نداشته باشد و تنها به خدا و فرشتگان و نویسندگان مربوط باشد در این صورت مقتضای حکمت و مصلحت این است که یا به هیچکس ندهند و یا آنچه میدهند برای همه یکسان باشد.
عضو هیئت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) گفت: انسان در ارزشگذاری خود در شب قدر سهیم است. این شب ظرفیتی دارد که میتواند اعمال چند ساعته شب قدر بیش از عبادت چندین سال سرنوشت ما را مورد تاثیر قرار دهد.
نادری با بیان اینکه انسان گناهکار در این شب با توبه میتواند کل یک سال گذشته را پاک کند، گفت: هر کس به میزان معرفتی که دارد میتواند از شب قدر استفاده کند.
نزول فرشتگان به زمین
براساس آیه شریفه «تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم من کل امر» ملائکه و روح در این شب به اذن پروردگارشان نازل میشوند. مراد از روح آن روح از عالم امر است که خدای متعال دربارهاش فرموده است: «قل الروح من امر ربی».
عضو هیئت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) گفت: سوره مبارکه قدر از نزول ملائکه در شب قدر خبر داده که اصل آن قطعی و از ظاهر آیه میتوان فهمید مختص به زمان پیامبر نیست و استمرار دارد.
نادری با اشاره به اینکه نزول ملائکه یک تعبیر است ادامه داد: فرشتگان موجوداتی مجرد هستند که پایین و بالا و نزول و صعود به گونهای که ما در عالم ماده تصور میکنیم ندارند اما معنایی که میتوان از نزول فرشتگان فهمید این است که تغییراتی انجام میشود و این مقدرات توسط فرشتگان که کارگزاران دستگاه خداوند هستند انجام میشود.
وی همچنین ادامه داد: از این آیه میتوان برداشت کرد که در هر زمان حجتی وجود دارد که فرشتگان بر آن نازل میشوند، در زمان ما این فرد حضرت بقیهالله هستند و پرونده ما به امضای ایشان میرسد.
راز مخفی ماندن شب قدر
یکی از اموری که در ارتباط با شب قدر، قابل توجه است مخفی بودن شب قدر است. در بیان راز مخفی بودن این شب حکمتهایی بیان شده است، تلاش مردم به عبادت بیشتر به طمع درک شب قدر یکی از این موارد است چنان که خداوند نماز «وسطی» را در میان نمازهای پنجگانه مخفی داشته و نام «اعظم» خود را در میان نامهایش و ساعت استجابت دعا را در میان ساعتهای روز جمعه پنهان نگاه داشته است.
عضو هیئت علمی موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) گفت: از روایات برداشت میشود دلیل اینکه شب قدر از ما مخفی شده تشویق به شب زندهداری و مناجات با خداوند است تا این توفیق اجباری برای ما ایجاد شود و وسیلهای باشد برای کسب نورانیت و خیرات؛ البته ممکن است حکمتهای دیگری باشد که ما از آن مطلع نباشیم.
شب قدر شبی است که سرنوشت انسانها در همه هستی، تقدیر و اندازهگیری میشود و فرشتگان رحمت الهی به زمین فرود آمده، به حجت الهی و سایر مؤمنان سلام میکنند. در این شب مهمترین نعمت خداوند یعنی قرآن مقدس نازل شده است.
بیایید خدای سبحان را در این شب قدر به یکرنگی ستایش کنیم و دلهایمان را تا انتهای آسمان پرواز دهیم و برای آرزوهایمان دعا کنیم. عظمت شب قدر اقتضا میکند که از خداوند بهترین چیز را طلب کنیم؛ پیامبر اکرم (ص) در جواب کسی که سئوال کرد اگر شب قدر را درک کردم از خدا چه بخواهم؟ فرمود: عافیت.
ماه مبارک رمضان ماهی است که شبهای قدرش با نام مبارک امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) عجین شده است، به همین مناسبت بر آن شدیم در این بهار قرآن، تفألی بهارانه به نهجالبلاغه داشته باشیم تا بتوانیم خوشهای از کلام گرانبهای مولا و مقتدای خویش برچینیم.
به مناسبت سالروز ولادت سراسر نور و شادی کریم اهل بیت(ع) چهارمین معصوم خامس آل عبا، در ادامه فرازهایی از نامه 31 نهج البلاغه که امام علی(ع) به فرزند برومندش امام حسن(ع) هنگام بازگشت از رزمگاه صفین در مکانی موسوم به «حاضرین» نوشته است، میآید:
*انسان و حوادث روزگار
«مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ الْمُسْتَسْلِمِ لِلدَّهْرِ الذَّامِ لِلدُّنْیا السَّاکِنِ مَسَاکِنَ الْمَوْتَى الظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً إِلَى الْمَوْلُودِ الْمُؤَمِّلِ مَا لَا یدْرِکُ السَّالِکِ سَبِیلَ مَنْ قَدْ هَلَکَ غَرَضِ الْأَسْقَامِ وَرَهِینَةِ الْأَیامِ وَرَمِیةِ الْمَصَائِبِ وَعَبْدِ الدُّنْیا وَتَاجِرِ الْغُرُورِ وَغَرِیمِ الْمَنَایا وَأَسِیرِ الْمَوْتِ وَحَلِیفِ الْهُمُومِ وَقَرِینِ الْأَحْزَانِ وَنُصُبِ الْآفَاتِ وَصَرِیعِ الشَّهَوَاتِ وَخَلِیفَةِ الْأَمْوَاتِ»
از پدری سالخورده و کهنسال، معترف به نشیب و فراز زمان، پشت سر گذارنده عمر، سپر انداز در نبرد روزگار، بدبین به دنیا، مسافر شهر خاموشان، کوچنده از آن در فردا.
به فرزندی آرزومند دست نایافتنیها، رهرو راه آنان که رفتند و منزل به دیگران سپردند، نشانه تیر ناخوشیها و گروگان گردش ایام و آماج خدنگ مصیبتها، برده دنیا و سوداگر کالای غرور، وامدار و گرفتار مهلتها و اسیر مرگ و همپیمان اندوها و همنشین غمها و نشانه آفتها و زمین خورده خواهشها و جانشین پیشینیان.
«أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ فِیمَا تَبَینْتُ مِنْ إِدْبَارِ الدُّنْیا عَنِّی وَجُمُوحِ الدَّهْرِ عَلَی وَإِقْبَالِ الْآخِرَةِ إِلَی مَا یزَعُنِی عَنْ ذِکْرِ مَنْ سِوَای وَالِاهْتِمَامِ بِمَا وَرَائِی غَیرَ أَنِّی حَیثُ تَفَرَّدَ بِی- دُونَ هُمُومِ النَّاسِ- هَمُّ نَفْسِی فَصَدَقَنِی رَأْیی وَصَرَفَنِی عَنْ هَوَای وَصَرَّحَ لِی مَحْضُ أَمْرِی فَأَفْضَى بِی إِلَى جِدٍّ لَا یکُونُ فِیهِ لَعِبٌ وَصِدْقٍ لَا یشُوبُهُ کَذِبٌ وَجَدْتُکَ بَعْضِی بَلْ وَجَدْتُکَ کُلِّی حَتَّى کَأَنَّ شَیئاً لَوْ أَصَابَکَ أَصَابَنِی وَکَأَنَّ الْمَوْتَ لَوْ أَتَاکَ أَتَانِی فَعَنَانِی مِنْ أَمْرِکَ مَا یعْنِینِی مِنْ أَمْرِ نَفْسِی فَکَتَبْتُ إِلَیکَ کِتَابِی مُسْتَظْهِراً بِهِ إِنْ أَنَا بَقِیتُ لَکَ أَوْ فَنِیتُ»
امّا بعد، آنچه پس از روزگاری تجربه بدان رسیدهام، از رخ بر تافتن دنیا از من و سرکشی زمانه بر من و روی آوردن رستخیز به سوی من، مرا از یاد دیگران و کوشش برای آنچه در پی من است باز میدارد؛ ولی اینک «ضرورت تربیت» مرا به آن داشته تا تو را از یاد نبرم و تمام توجّهم را به سوی تو پیش رانم و این وظیفه است که خواب و راحت را از من ربوده، و راستی و حقیقتی را که دروغی آمیزه آن نیست پیش رویم نهاده است.
تو را پاره تنم یافتم، بلکه تمام وجودم تو هستی، تا آنجا که اگر بد روزگار خاطر عزیزت را مکدّر کند غبار غم بر سیمای من نشسته است، و اگر مرگ پنجه بر تو بگشاید جان مرا خسته است. پس همانند کار خود در باره تو عزمم را جزم کردم، تا بدانجا که اتمام سفر را هم تحمّل نکردم و از بین راه نامهام را برای تو نگاشتم تا پشتیبان تو باشد، چه من باشم یا نباشم.
*مراحل خودسازی
«فَإِنِّی أُوصِیکَ بِتَقْوَى اللَّهِ- أَی بُنَی- وَلُزُومِ أَمْرِهِ وَعِمَارَةِ قَلْبِکَ بِذِکْرِهِ وَالِاعْتِصَامِ بِحَبْلِهِ وَأَی سَبَبٍ أَوْثَقُ مِنْ سَبَبٍ بَینَکَ وَبَینَ اللَّهِ إِنْ أَنْتَ أَخَذْتَ بِهِ»
فرزندم، تو را به پاسداری از مرزهای الهی و هماره در خدمت و اطاعت او بودن، سفارش میکنم. شهر دل را با یاد او آباد ساز، به نیروی پرتوان او متّکی باش، و به پشتوانه قدرتش، دست مشکل گشا بگشا و چه نیرو و دستاویزی برتر و بالاتر از دستاویز الهی است، البتّه اگر بدان دست آویزی.
«أَحْی قَلْبَکَ بِالْمَوْعِظَةِ وَأَمِتْهُ بِالزَّهَادَةِ وَقَوِّهِ بِالْیقِینِ (وَنَوِّرْهُ بِالْحِکْمَةِ) وَذَلِّلْهُ بِذِکْرِ الْمَوْتِ وَقَرِّرْهُ بِالْفَنَاءِ وَبَصِّرْهُ فَجَائِعَ الدُّنْیا وَحَذِّرْهُ صَوْلَةَ الدَّهْرِ وَفُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّیالِی وَالْأَیامِ وَاعْرِضْ عَلَیهِ أَخْبَارَ الْمَاضِینَ وَذَکِّرْهُ بِمَا أَصَابَ مَنْ کَانَ قَبْلَکَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَسِرْ فِی دِیارِهِمْ وَآثَارِهِمْ
فَانْظُرْ فِیمَا فَعَلُوا وَعَمَّا انْتَقَلُوا (وَأَینَ حَلُّوا وَنَزَلُوا) فَإِنَّکَ تَجِدُهُمْ قَدِ انْتَقَلُوا عَنِ الْأَحِبَّةِ وَحَلُّوا دَارَ الْغُرْبَةِ وَکَأَنَّکَ عَنْ قَلِیلٍ قَدْ صِرْتَ کَأَحَدِهِمْ فَأَصْلِحْ مَثْوَاکَ وَلَا تَبِعْ آخِرَتَکَ بِدُنْیاکَ وَ دَعِ الْقَوْلَ فِیمَا لَا تَعْرِفُ وَ الْخِطَابَ فِیمَا لَمْ تُکَلَّفْ وَأَمْسِکْ عَنْ طَرِیقٍ إِذَا خِفْتَ ضَلَالَتَهُ فَإِنَّ الْکَفَّ عِنْدَ حَیرَةِ الضَّلَالِ خَیرٌ مِنْ رُکُوبِ الْأَهْوَالِ»
دلت را با روح اندرز، زندگی بخش و انگیزههای هوس را از آن سرزمین پاک با نیروی زهد، ریشه بر کن و با دریافت و باورداشت این حقیقت که سررشتهدار عالم هستی تنها خداست، دل قوی دار و آن را با دانش راستین غرق نور کن و با یاد مرگ رام و آرام ساز و عاریت بودن دنیا را به او بنمای و نیز آنکه دنیا همه نوش نیست بلکه در آن نیشهاست.
اینک کشتی روزگار در بستر نظام احسن، قاطع و قوی به پیش میراند، پس در نشیب و فراز زمانه به هوش باش تا غبار زشتیها بر دامنت ننشیند. در آینه تاریخ بنگر و سرگذشت پیشینیان را ورق بزن و آنچه از تلخیها و شیرینیها بدیشان رسیده به یاد آور و در شهرهاشان عبرت آموز گام بردار و در آثار به جا مانده از ایشان نیک نظر کن، کتاب عملکردشان را بگشای و آخرین موقعیت زندگیشان را بنگر که از کجا بار سفر بستند و به کدام سرا در آمدند و در آن رحل اقامت افکندند، آن گاه در مییابی که آنان ترک یار و دیار گفته و به خانههای غربت پا نهادهاند و میبینم که تو به زودی در زمره آنان در میآیی، پس اقامتگاه اصلی و دائمی خویش را زیبا و عالی بنا کن، و هرگز آخرتت را به دنیا مفروش.
از آنچه نمیدانی و تکلیف نداری سخن مگوی و راهی که در آن بیم گمراهی است مپوی، چرا که باز ایستادن به گاه سرگشتگی و گمراهی، بهتر از راندن بر مرکب خطرهاست.
*اخلاق اجتماعی
«وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ تَکُنْ مِنْ أَهْلِهِ وَأَنْکِرِ الْمُنْکَرَ بِیدِکَ وَلِسَانِکَ وَبَاینْ مَنْ فَعَلَهُ بِجُهْدِکَ وَجَاهِدْ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ وَلَا تَأْخُذْکَ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ وَخُضِ الْغَمَرَاتِ لِلْحَقِّ حَیثُ کَانَ (وَتَفَقَّهْ فِی الدِّینِ وَ عَوِّدْ نَفْسَکَ الصَّبْرَ عَلَى الْمَکْرُوهِ وَنِعْمَ الْخُلُقُ التَّصَبُرُ فِی الْحَقِّ) وَأَلْجِئْ نَفْسَکَ فِی الْأُمُورِ کُلِّهَا إِلَى إِلَهِکَ فَإِنَّکَ تُلْجِئُهَا إِلَى کَهْفٍ حَرِیزٍ وَ مَانِعٍ عَزِیزٍ وَأَخْلِصْ فِی الْمَسْأَلَةِ لِرَبِّکَ فَإِنَّ بِیدِهِ الْعَطَاءَ وَالْحِرْمَانَ وَ أَکْثِرِ الِاسْتِخَارَةَ وَتَفَهَّمْ وَصِیتِی وَلَا تَذْهَبَنَّ عَنْهَا صَفْحاً فَإِنَّ خَیرَ الْقَوْلِ مَا نَفَعَ وَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا خَیرَ فِی عِلْمٍ لَا ینْفَعُ وَلَا ینْتَفَعُ بِعِلْمٍ لَا یحِقُّ تَعَلُّمُهُ»
مردم را به نیکی فراخوان که پاسداری از خوبیها تو را در زمره نیکان قرار خواهد داد و با زشتیها و پلشتیها با دست و با زبان بستیز و از حاکمیت گناه و فساد با تمام توان جلوگیر باش و از تبهکاران دوری گزین و در راه خدا و ارزشهای الهی بپا خیز و به نهایت جهاد کن و از هیچ سرزنشگری مهراس.
در دریای مرگ شنا کن و از هر سو بر کوههای موجش فرود آی تا به ساحل حق در افتی و در دین، ژرف اندیش و خبره باش، جان خویش را به آتشدان «شکیبایی در سختیها» بپرور و آن را در «کشاکش پایداری» کار آزموده کن. چه زیباست فرشته صبر آن هم در راه حق.
در همه کارها چه سخت و چه آسان خود را به دامان خدا بیفکن و به آستان مقدّسش پناهنده شو و خود را بدو سپار، که پناهگاهی امن و جانپناهی استوار است، اظهار نیازت تنها به آفریدگارت باشد و جز آستان بلند او سر به هیچ درگاهی مسای، که هر چه هست از «عطا» و «مصلحت» آنجاست، همه اعتمادت به خدا باشد، و در هر خیر و سعادت تنها بدو امید بند، و زبانت را فریادگر این عشق و خیرخواهی قرار ده.
*شرایط اجابت دعا
«ثُمَّ جَعَلَ فِی یدَیکَ مَفَاتِیحَ خَزَائِنِهِ بِمَا أَذِنَ لَکَ فِیهِ مِنْ مَسْأَلَتِهِ فَمَتَى شِئْتَ اسْتَفْتَحْتَ بِالدُّعَاءِ أَبْوَابَ نِعْمَتِهِ وَاسْتَمْطَرْتَ شَآبِیبَ رَحْمَتِهِ فَلَا یقَنِّطَنَّکَ إِبْطَاءُ إِجَابَتِهِ فَإِنَّ الْعَطِیةَ عَلَى قَدْرِ النِّیةِ وَرُبَّمَا أُخِّرَتْ عَنْکَ الْإِجَابَةُ لِیکُونَ ذَلِکَ أَعْظَمَ لِأَجْرِ السَّائِلِ وَأَجْزَلَ لِعَطَاءِ الْآمِلِ وَرُبَّمَا سَأَلْتَ الشَّیءَ فَلَا تُؤْتَاهُ وَأُوتِیتَ خَیراً مِنْهُ عَاجِلًا أَوْ آجِلًا أَوْ صُرِفَ عَنْکَ لِمَا هُوَ خَیرٌ لَکَ فَلَرُبَّ أَمْرٍ قَدْ طَلَبْتَهُ فِیهِ هَلَاکُ دِینِکَ لَوْ أُوتِیتَهُ فَلْتَکُنْ مَسْأَلَتُکَ فِیمَا یبْقَى لَکَ جَمَالُهُ وَینْفَى عَنْکَ وَبَالُهُ فَالْمَالُ لَا یبْقَى لَکَ وَلَا تَبْقَى لَهُ»
خداوند با اجازه درخواست از وجودش، کلید گنج هایش را در دست تو قرار داده که هرگاه خواستی، با آن درهای نعمت وی را بگشایی و باران رحمتش را طلب کنی. پس هرگز مباد که «تأخیر پاسخ»، دل سردت کند، که آن از نقص نیت تو است نه از قصور بخشش او و ای بسا که این تأخیر، موجب پاداش بزرگتر خواهنده و عطای بیشتر او شود.
و چه بسا چیزی از او خواهی ولی تو را ندهد، چون بهتر از آن را در این سرا یا دیگر سرا به تو داده است و یا خواهد داد. و چه بسا چیزی از او طلب کنی که اگر بدان رسی دینت تباه شود، پس زیبنده نیست که تنها برای نیست شوندهها دستِ نیاز بر آری، بلکه سزاوار آن است که از خدای عزیز خیر ماندگار و بیرنج خواهی که نه مال برای تو مانَد و نه تو برای آن مانی.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ماه هاشمیان
وقتی مغازه دار یهودی با «سلام» مرجع تقلید مسلمان شد
فتنه های قبل از ظهور از زبان امیر المومنین ( ع )
نگاه عارفانه به قبل از موت
حکم ازدواج با محارم در بهائیت چیست؟
نقش روحانیت در مبارزه با فرقه بهائیت
بالاتر از ملاقات با امام زمان(عج)
عواملی که باعث ترس از مرگ می شوند!
ثواب روزه ماه رجب
[عناوین آرشیوشده]